- لت پاره
- قراضه
معنی لت پاره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قطعه جامه کهنه: همه چیزها گویی لته پاره چندی اند بر روی دریای بیکران
تکه پارچۀ کهنه
پاره آتش اخگر، کرم شب تاب، زرنگ چابک داهی، موذی شریر
دو نیمه شده دو نصفه
پاره و جزئی از سی جز قرآن مجید
نادرست نویسی سد پاره پاره پاره آنچه که پاره پاره شده بسیار چاک خورده
دارای پارگی و چاک های بسیار، پاره پاره
سی جزء قران که هر جزء را جداگانه جلد کرده باشند
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، جذوه، آییژ، ابیز، ضرمه، ایژک، آلاوه، لخشه، لخچه، اخگر، سینجر، خدره، جرقّه، جمر، جمره، بلک، ژابیژ
کنایه از زرنگ، چابک
کنایه از موذی، کودک شریر
کنایه از زرنگ، چابک
کنایه از موذی، کودک شریر
تکه ای از لعل قطعه ای لعل: سنگی بچند سال شود لعل پاره ای زنهار تا بیک نفسش نشکنی بسنگ. (سعدی لغ)
ماه پاره، زیباروی، خوشگل
دارای هفت جزو هفت قطعه. یا هفت پاره لعل. گردن بندی که هفت قطعه لعل است: (این سخن گفت (کنیزک بهرام) وعقدبازگشا پیش او (سرهنگ مامور قتل کنیزک) هفت پاره لعل نهاد) (هفت پیکر)